محیط زیست ساحلی دریای خزر
سواحل جنوبی دریای خزر در محدوده سه استان گیلان، مازندران و گلستان قرار دارد. این سه استان با مساحتی حدود 58 هزار کیلومترمربع، در منطقه آب و هوایی خزری واقع شدهاند. سواحل شمال معمولا با اراضی جنگلی هیرکانی و یا اراضی کشاورزی و باغات پوشیده شده است. این سواحل از مجموعه مناظر زمینریختشناسی و زیستمحیطی تشکیل شدهاند که تحت تاثیر عوامل زمینشناسی، هیدرودینامیکی، اقلیمی و توپوگرافی منحصربهفرد منطقه شکل گرفتهاند. طول نوار ساحلی بخش ایرانی دریای خزر 889 کیلومتر محاسبه شده است که در محدوده سه استان شامل گیلان 272، مازندران 487 و گلستان 130 کیلومتر است. خلیج گرگان در جنوب شرقی و تالاب انزلی در جنوب غربی دریای خزر از مهمترین عوارض طبیعی و فرورفتگیهای ساحلی این حوضه هستند که از دیدگاه بومشناسی دو بومسازگان منحصربهفرد سواحل ایرانی محسوب میشوند. در سواحل جنوبی دریای خزر، 19 منطقه حساس خشکی و آبی بهعنوان زیستگاه مهم پرندگان تحت مدیریت سازمان حفاظت محیط زیست وجود دارد. این مناطق با عناوین مختلف حفاظتی در مدیریت سازمان حفاظت محیط زیست طبقهبندی شدهاند که شامل پارک ملی، منطقه حفاظتشده، پناهگاه حیات وحش و منطقه شکارممنوع و یا مناطق ویژه زیستی یا زیستگاههای حساس هستند. تعداد هفت ناحیه تالابی و تعداد زیادی آببندانهای ناحیه ساحلی با مجموع مساحت حدود 140 هزار هکتار در منطقه جنوب دریای خزر وجود دارد که بهعنوان تالابهای بینالمللی فهرست کنوانسیون رامسر (و یک مورد بهعنوان ذخیرهگاه جهانی زیستکره) ثبت شدهاند.
طبقهبندی زیستگاههای ساحلی دریای خزر
مهمترین اکوسیستمهای زیربخش خشکی این منطقه، محدوده پسکرانه تا پیشکرانه را در بر میگیرد که شامل اکوسیستمهای جنگلی، علفزار (چمنزارها و پوششهای استپی) و آبی ـ دریایی هستند. اکوسیستمهای آبی ـ دریایی بهطور مستقیم از منابع آب دریای خزر، رودخانهها و آبهای سطحی، بارش، آبهای زیرزمینی و چشمهها تغذیه میشوند. این اکوسیستم شامل سه گروه زیستگاهی است:
1ـ زیستگاههای تالابی و دریاچهها: در محدوده سواحل شمالی کشور هفت ناحیه تالابی (از تعداد کل 22 تالاب بینالمللی ثبت کنوانسیون رامسر) تحت حفاظت و مدیریت سازمان حفاظت محیط زیست قرار دارند. ایران با ثبت این تالابها در مقابل جامعهی جهانی و سایر دولتهای عضو متعهد شده است که تعادل اکولوژیکی تالابی مندرج در لیست را حفظ کند و از طرفی برای حفظ تنوع زیستی این تالابها نهایت سعی خود را به کار گیرد. تصمیم انتخاب تالابهای بینالمللی (کنوانسیون رامسر) حق انحصاری دولتهاست، ولی راهنماییهایی که برای چنین انتخابی صورت میگیرند در طول سالها تکامل یافته و هماکنون نیز در حال تکمیل است.
2ـ زیستگاههای رودخانهای و مصبها: رودخانههای منطقه بر اساس تقسیمبندی کلی کشور به حوضه و زیرحوضه آبریز و واحدهای هیدرولوژیک مختلف و عمدتا به گروه رودخانههای دائمی و فصلی تقسیم میشوند. حوضه آبریز دریای مازندران از هفت زیرحوضه آبریز تشکیل شده است که از غرب به شرق عبارتاند از: ارس، تالش ـ تالاب انزلی، سفیدرود بزرگ، سفیدرود ـ هراز، هراز ـ قرهسو، قرهسو ـ گرگانرود و اترک. در این بین حوضه آبریز ارس فاقد محدوده ساحل است و زیرحوضه سفیدرود در جنوب شرق و زیرحوضه تالش ـ انزلی در غرب دریای خزر به ترتیب از نظر وسعت اولین و هفتمین زیرحوضه از حوضه آبریز دریای خزر هستند.
3ـ زیستگاههای کرانهای: اکوسیستمهای این بخش مهمترین زیستگاههای پسکرانه و پیشکرانه را شامل میشوند.
خلیجها: تنها اکوسیستم خلیجی دریای خزر، خلیج گرگان واقع در جنوب شرقی سواحل ایرانی (محدوده گلستان و مازندران) است.
سواحل شنی و ماسهای: این سواحل اغلب بهصورت باریکههایی با عرض 20 تا 30 متر در بخشهایی از سواحل دیده میشوند که در ردیف مناطق حساس قرار دارند. در سواحل شنی و ماسهای معمولا در تمام فصول سال میتوان حضور کلنیهای پرندگان دریایی ـ ساحلی (مهاجر و زمستانگذران و یا دائمی و تخمگذار) را مشاهده کرد. چنین سواحلی از قابلیت تفرجی بالا برخوردار هستند و دریاکنار و تفریحات آبی مناسب دارند.
زبانههای ماسهای: زبانهها هنگامی پدید میآیند که تحت تاثیر قدرت باد و آب قرار میگیرند و به میزان کافی برای ایجاد زائده زبانهایشکل از خشکی، ماسه و شن حمل میکنند. در چنین شرایطی یک برجستگی یا تپه شنی ـ ماسهای با شیب زیاد، فرسایش مییابد و اغلب مواد لازم برای تشکیل زبانه را فراهم میآورد. زبانهها سبب شکست باد و امواج و باعث آرامش در محیط خلیجهای کوچک ساحلی میشوند. تنها زبانه ماسهای ثابت و مشخص دریای خزر، میانکاله است.
دلتاها: دلتاها یکی از محیطهای رسوبی حد واسط هستند که در محیطهایی چون مصب رودخانههای وارده به اقیانوسها، دریاهای نیمهبسته، دریاچهها، مردابها و جاهایی که سرعت تامین رسوب بیش از سرعت توزیع آن توسط فرآیندهای دریایی باشد، ایجاد میشوند. مهمترین و تنها دلتای واقعی دریای خزر، دلتای رودخانه سفیدرود است.
شورهزارها و دشتهای سیلابی ساحلی: حدفاصل بندر ترکمن تا مرز ترکمنستان، دشتهای مسطح و کمشیبی قرار دارد که در مواقع طغیان گرگانرود و آبراهههای فرعی زیر آب میروند. در مناطق ساحلی، آبهای زیرزمینی تحت تاثیر جبهه آب شور دریایی، کیفیت نامطلوب پیدا میکنند و در برخی نقاط به سطح زمین رسیده و چالهها و حوضچههای پست تبخیری را تغذیه میکنند. به دلیل تاثیرپذیری اقلیم خشک سواحل شرقی دریای خزر، شورهزارهای وسیعی در این مناطق تشکیل شده است.
تپههای ماسهای ساحلی: تلماسه یا تپههای ماسهای یکی از مناظر تامین ریختشناسی است که بهطور پراکنده در سواحل استانهای شمالی کشور مشاهده میشود.
جزایر و شبهجزایر: تنها نمونه این نوع اکوسیستم در محدوده دریای خزر، میانکاله و جزیره آشوراده است. همچنین در بخش غربی خلیج گرگان، جزیره کوچکی به نام اسماعیلسای در فاصله بسیار نزدیک با زبانه ماسهای
قرار دارد.
چالشهای ناحیه ساحلی ـ دریایی
دریای خزر با چالشهای زیستمحیطی متعددی روبهرو است. این چالشها در ماهیت و میزان خطری که برای محیط زیست ایجاد میکنند، متفاوت هستند. بهطورکلی میتوان به مواردی از جمله: افزایش فعالیتهای انسانی و احداث سازههای ساحلی و فراساحلی، آلودگی آبهای ساحلی و زیرزمینی (شهری، صنعتی و کشاورزی)، توسعه محورهای دسترسی بدون توجه به ظرفیتهای محیطی، مرزی بودن دریای خزر و نبود رژیم حقوقی مشخص، توالی فرآیند فرسایش و رسوبگذاری در سواحل، کاهش جمعیت آبزیان و تهدید زیستگاههای حساس و آسیبپذیر، مخاطرات تنوع زیستی و تهدیدات ذخایر ارزشمند ژنتیکی زیستمندان، توسعه غیراصولی تغییر کاربری اراضی، فراموششدن موضوع حریم دریا، تقاضای بیش از ظرفیت گردشگران، اشاره کرد ولی بر اساس بررسیهای آسیبشناسی میتوان علل اصلی چالشهای پیش رو را در هفت محور تشریح کرد.
نوسانات سطح آب دریا: سطح آب دریای خزر بهطور قابل ملاحظهای در نوسان است. تغییراتی در حدود سه متر در طول 100 سال گذشته و حتی بیشتر در دوران زمینشناسی ثبت شده است. این نوسانات به طور عمده توسط عوامل طبیعی به وجود میآیند. مهمترین نوسانات در محل جریان رودخانههای ولگا و اورال به دریا به وجود میآیند و به همین علت شرایط آب و هوایی در حوضه آبریز تغییر میکند. حوضه آبریز ولگا بهعنوان بزرگترین رودخانه اروپا، 20 درصد از اروپا را پوشش میدهد و 80 درصد آن آب شیرین دریای خزر را تامین میکند. نوسانات سطح آب دریا، تاثیر منفی بر تسهیلات و بناهای ساحلی دارد، زیرا به هنگام پایینآمدن سطح آب، سازههای ساحلی شامل اسکلهها و باراندازها دیگر قابل استفاده نخواهند بود و بالعکس زمانی که سطح آب بالا بیاید، نواحی خشک قبلی با آب پوشانده میشوند و به بناهای زیرساخت خسارت قابل ملاحظهای وارد میشود. بیتوجهی به نوسانات سطح آب در توسعه ساحلی، پیامدهای منفی جدیای در پی خواهد داشت. یک عامل موثر دیگر در نوسانات سطح آب دریا، تبخیر است که بهطورکلی بیش از یک متر در هر سال است. سدسازی، ایجاد خلیجهای کوچک و انحراف مسیر رودخانهها که توسط انسانها انجام شدهاند، بر میزان نوسانات سطح دریا اثر داشتهاند.
منابع آلاینده و آلودگیها: از آنجا که دریای خزر محصور در خشکی است، ظرفیت تحمل آن نسبت به دریاهای دیگر محدودتر است. آلودگی وارده به دریای خزر یا دچار تغییرات زیست ـ ژئو ـ شیمیایی شده و یا سالها در دریا باقی میماند. میزان حل آلودگی در آب که در دریاهای آزاد وجود دارد، در خزر کمتر است. بر اساس الگوی ویژهی چرخه آب در دریاهای محصور، آلودگی واردشده به خزر از ولگا و سایر رودخانههای مهم دیگر نهایتا در سراسر دریا پخش و در رسوبات آن انبار میشود. نفت و گازوئیل هم در اندازه محدود توسط کشتیهایی بسیار کهنه با تانکرهای کوچک با گنجایش کمتر از پنج هزار تن در دریای خزر حمل میشوند و افزون بر آن بنادر فاقد محل دریافت و تسهیلات انبارکردن مناسب هستند. از این رو خطر ریزش این مواد به دریا طی حملونقل قابل ملاحظه است. میزان فلزات سنگین در حجم نسبتا بالای رسوبات خزر یافت شده است، اما با توجه به این توزیع مواد، گمان میرود که دلیل آن از آثار زمینشناسی منطقهای باشد تا از اثرات آلودگی. همچنین پدیده یوتروفیکاسیون یکی از مشکلاتی است که دریای خزر با آن مواجه است. این پدیده به دنبال افزایش بیش از حد مواد طبیعی یا مصنوعی (مثل نیترات و فسفات) در یک محیط آبی ایجاد میشود و باعث افزایش جلبکها در آب و سبزرنگشدن آب میشود. ورود زبالههای حاوی کود شیمیایی و فاضلاب شهری باعث شکوفایی جلبکها و کاهش شفافیت آب، کاهش عبور نور خورشید و مرگ ماهیها میشود.
فرسایش تنوع زیستی و کاهش آبزیان: دو گونه مهم دریای خزر شامل فک خزری و ماهیان خاویاری، به عنوان شاخصهای ارزیابی پایش گونهای زیستمندان دریای خزر محسوب میشوند و از چالشهای فراروی منابع تنوع زیستی در این دریا هستند. جمعیت فک خزر در سالهای اخیر با مرگومیر گسترده ناشی از بیماری ویروسی و احتمالا تجمع آلایندههای آلی کلر در بافت، مواجه شده است. ماهیان خاویاری به علت بهرهبرداری بیش از حد (صید غیرقانونی و قاچاق) و نیز تخریب زیستگاهها و مکانهای تخمریزی در رودخانهها (عمدتا ناشی از ساخت سازههای سدی در رودخانههای اصلی و حذف مسیرهای مهاجرت) تهدید میشوند. سایر گونههای ماهیان اقتصادی و شیلاتی نیز همانند ذخایر ماهیان خاویاری، روند کاهشی در فراوانی جمعیت داشتهاند. ذخایر کیلکاماهیان نیز متاثر از حضور گونه بیگانه و مهاجم شانهدار دریای خزر (Mnemiopsis leidyi) بهواسطه انتقال از طریق آب توازن کشتی، دچار کاهش شدید شده است.
ماهیگیری غیرمسئولانه و بهرهبرداری بیرویه از آبزیان: شاید بتوان ماهیگیری بیرویه و نامدیریتی کنترل صید و بهرهبرداری غیرقانونی (قاچاق) از آبزیان اقتصادی شیلاتی را مهمترین عامل کاهش جمعیت و ذخایر دانست. صید غیرقانونی ضربه شدیدی به ماهیان خاویاری وارد کرده است که اساسا ناشی از فعالیتهای سازمانیافته و فقدان فرصتهای شغلی در مناطق ساحلی و نیز وجود شبکههای غیرقانونی صادرات خاویار است. چالشهای فراروی ماهیگیری و شیلات در دریای خزر به علت عدم اعمال مقررات ملی و نبود موافقتنامههای بینالمللی تشدید شده است. هرچند آلودگیهای کانونی و غیرکانونی منابع آبهای رودخانهای و ساحلی متاثر از پسابها (شهری، کشاورزی و صنعتی) و تخریب زیستگاهها و مناطق تخمریزی در اثر فعالیتهای انسانی (ساخت سازههای ساحلی، تغییر کاربری، ایجاد موانع در مسیر مهاجرت ماهیان، برداشت شن و ماسه و...) نیز در افزایش روند کاهش ذخایر، بیتاثیر نبوده است.
گونههای بیگانه و مهاجم: ورود گونههای جانوری و گیاهی بیگانه از مشکلات در حال رشد سیستمهای آبی است. بهتازگی بسیاری از اینگونهها وارد دریا شدهاند. اینگونهها برای غذا، محل زندگی و مکان تخمریزی با گونههای بومی رقابت میکنند. همچنین ممکن است گونههای بیگانه، تهاجمی باشند و پرورش موفق گونههای ماهی بومی را محدود کنند. آنها ممکن است تاثیر قابل توجهی بر حفظ و ترمیم تنوع زیست بومی داشته باشند. در 50 سال گذشته شاهد ورود گونههای زیادی به صورت هدفمند و تعدادی به صورت تصادفی به دریای خزر بودهایم. یکی از گونههای معرفیشده، گیاه ازولا است که بهعنوان منبع غذایی دام به دریای خزر وارد شده است، ولی امروزه همین منبع غذایی شماری از آبراههها را در نواحی ساحلی ایران مسدود و تغییرات زیادی را در اکوسیستم ساحلی ایجاد کرده است. یکی از نمونههای مهم موثر در فرسایش تنوع زیستی، شانهدار ژلهای است که ورود آن به دریای خزر بهطور قطع مضرترین تهدید بیولوژیکی به حساب میآید که تابهحال دیده شده و هماکنون احتمالا ترکیب زنجیره غذایی دریای خزر را تغییر داده است. منشا شانهدار (Mnemiopsis leidyi) از آبهای شور سواحل جنوب غربی آمریکا بوده و از طریق آب توازن کشتی وارد خزر شده است. طی 10 سال گذشته تهاجم اینگونه، آثار زیانباری بر صنعت ماهیگیری منطقه به جا گذاشته است. تهدید حضور اینگونه مهاجم موجب شده که جامعه ماهیگیری، نگران از دست دادن ذخایر کیلکاماهیان و سایر ماهیها و تاثیر پیامدهای آن بر امرار معاش، غذای جوامع محلی و منابع غذایی جمعیت فکها و ماهیان خاویاری باشد. طی چند سال اخیر نیز مهمان ناخوانده جدیدی موسوم به «سنبلهی آبی» بهعنوان یکگونه مهاجم، بخشهای وسیعی از تالابهای ساحلی گیلان را اشغال کرده است.
توسعه ناپایدار منطقه ساحلی: توسعه در سواحل خزر ناپایدار است که علل آن را باید در عواملی دانست که بر جمعیت انسانی، محیط زیست و تسهیلات موثرند. عوامل گوناگون طبیعی و انسانی بر مناطق ساحلی و بومی خسارت وارد میآورند. عوامل طبیعی شاملِ نوسانات آب دریا، زمینلرزهها و تغییرات آب و هوایی میشوند و عوامل انسانساز عبارتاند از بیابانزایی، جنگلزدایی، تغییرات در ساماندهی رودخانهها، گسترش شهری و توسعه صنعتی، طرحهای کشاورزی، آبزیپروری و گردشگری نامناسب و آلودگیهایی که منشا زمینی و دریایی دارند. درآمد کم، بیکاری و خدمات اجتماعی با شرایط نامناسب که بهطور نسبی در منطقه خزر شایع است، مانع از استفاده بهینه از منابع زیستمحیطی هستند. طرحهای ناقص و نامناسب توسعهای و زیستمحیطی مشتمل بر فقدان سیاستها، قوانین و مقررات منطقهای و ملی مناسب نیز موانع استفاده مطلوب از
منابع هستند.
موانع اجتماعی ـ اقتصادی و سیاسی: بر اساس شاخص توسعه انسانی برنامه عمران سازمان ملل، به نظر میرسد سرتاسر منطقه خزر در میان کشورهای با توسعه متوسط انسانی جای دارد که منعکسکننده نامناسببودن شرایط کلی توسعه انسانی در کل منطقه است. شاخص توسعه انسانی، یک معیار ترکیبی از انتظار طول عمر در زمان تولد، میزان تحصیلات افراد نابالغ و نامنویسی تحصیلی، میزان تولید ناخالص داخلی و قدرت خرید را نشان میدهد. یکی از موانع توسعه منطقهای، نوپا بودن جامعه مدنی و ضعف بنیادهای دموکراتیک در پارهای از کشورها، این است که سازمانهای غیردولتی و سازمانهای محلی ـ گروهی در منطقه نوپا هستند و اغلب بدون پشتوانهی مالی و قدرت سازمانی، فاقد توان برای حل مسائل زیستمحیطیاند. اولویتهای اقتصادی و سیاسی اغلب به رفع نیازهای مبرم اجتماعی برای زیرساختارها، آموزش و مسکن اختصاصیافته و حل بلندمدت مسائل زیستمحیطی و زیست بومی فاقد اولویت لازماند.
سخن آخر
امروزه دریاها دچار چهار تهدید اصلی هستند. این تهدیدها عبارتاند از: منابع آلودهکننده دریایی مربوط به خشکیها، بهرهبرداری غیراصولی از منابع زنده دریایی، تغییر و تخریب فیزیکی زیستگاههای دریایی و ساحلی، گونههای بیگانه و مهاجم آبزی. بر اساس مطالعات انجامگرفته، اکوسیستمهای کرانههای جنوبی دریای خزر، بر اساس پایداری اکولوژیک و درجه آسیبپذیری آنان طبقهبندی شدهاند. این طبقهبندی به منظور معرفی و مشخصکردن مناطق پایدار و همچنین آسیبپذیر در برابر فعالیتهای انسانی، در سطح زیرحوضههای آبریز کلان شمال کشور با کاربرد روش عینی آسیبپذیری و بر اساس شناخت و مطالعه عوامل اکولوژیک و تجزیهوتحلیل اثرات متقابل آنان صورت گرفته است. نتایج به دست آمده نشان میدهد که حدود 84/17 درصد اکوسیستمهای مورد مطالعه در طبقه دو (مقاوم)، 36/56 درصد در طبقه سه (متوسط)، 62/16 درصد در طبقه چهار (حساس) و 18/12 درصد در طبقه پنج (خیلی حساس) نسبت به آسیبهای تحمیلی قرار گرفتهاند. بر اساس نتایج بهدستآمده، در کل عرصه مطالعاتی، مناطقی بهعنوان خیلی مقاوم (طبقه یک) تشخیص داده نشد. در مجموع بر اساس نتایج حاصل از این مطالعه و پژوهشهای سایر افراد، میتوان اینطور نتیجه گرفت که شمال کشور با وجود دارا بودن منابع فراوان اکولوژیک، به خاطر آسیبپذیر بودن اکوسیستم آن چندان مهیای توسعه نیست. برای دستیابی به توسعهای پایدار و جلوگیری از تخریب محیط زیست ارزشمند کرانههای دریای خزر، آگاهی از پایداری اکولوژیک بستر پذیرنده توسعه (محیط زیست) و ارزیابی اثرات زیستمحیطی در اجرای هر پروژه ضروری است. از طرفی با توجه به اصول قانونی بینالمللی و قوانین رسمی، دولتهای دریای خزر دارای تعهدات بینالمللی در پیشبینی اقداماتی هستند که اثرات خطرناکی بر محیط زیست و جلوگیری از آلودگیهای مرزی دارند. بنابراین، رعایت اقدامات مشترک در پیشگیری از آلودگی دریای خزر، وظیفه دولتهای ساحل دریای خزر است. نقض این مسئولیت و آسیبرساندن به ذات یا داراییهای موجود در کشورهای دیگر، پرداخت خسارت را به دنبال خواهد داشت. دسترسی به امنیت محیط زیست در منطقه خزر به مدیریت اصلی، همکاری منطقهای کشورهای خزر و پذیرش مسئولیتهای زیستمحیطی نیاز دارد.|